کد مطلب:75494 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:298

تاریخ احیاگر دل انسان (و حیات جامعه)











قلب انسان یعنی جایگاهی كه مفهوم حیات از آن بر می خیزد، دائما در كشاكش با عوامل نابود كننده و در معرض تیرهای شیطانی است. سیل حوادث مرتب بر پیكره ی آن رسوب كرده و طوفانهای غرائز گرد و

[صفحه 26]

غبار خود را بر آن می افشانند. همانگونه كه نهادهای انسانی همچون «مذهب»، «علم»، «فلسفه» و «هنر» به احیاگر، نیاز دارند. كانون آنها یعنی دل انسان نیز احتیاج به احیا كننده ای دارد كه زنگار از چهره ی آن بزداید و آن را از لابلای لجن زارها بیرون كشد.

قلب جامعه و وجدان عمومی نیز از این قانون مستثنی نیست، یعنی وجدان عمومی را موتور محركه ای نیاز است كه دائما آن را از ركود و سكون و آغشتگی ها نجات داده به سوی «تحرك»، «پاكی» و «بیداری» فراخواند. این كار از علم تاریخ بر می آید چنانچه مولای متقیان (ع) می فرماید:

«فرزندم! قلبت را با نصیحت زنده بدار (احیا كن)... اخبار گذشتگان را بر آن عرضه كن آنچه را بر سر كسانی كه قبل از تو بودند آمده برایش تذكر ده، در سرزمینها و آثار گذشتگان سیر و سیاحت و تفحص كن. بنگر كه آنان چه كردند؟ انتقال دهنده ی چه چیزی بودند؟ به كجا سفر كرده و در كجا ساكن شدند؟...»[1].

آری عرضه كردن ماجراهای تاریخی به دل (فرد و جامعه) و ارائه ی آثار باستانی موجب احیاء آن می گردد. چه بسا فراوان تاریخ بخوانیم ولی اثر ناچیزی بر روح و روان آدمی داشته باشد.

بدین علت است كه در این حالت علوم تاریخی جز لقلقه ی زبان چیزی نبوده و از حافظه فراتر نرفته است. زمانی تاریخ و آثار باستانی، انسان ساز و دل انگیز و محرك است كه پا را از میدان حافظه فراتر گذاشته و به فرموده ی آن حضرت به دل- ارائه گردد.

این سخن درباره ی ملتها نیز قابل تفهیم است. یعنی هر ملتی كه

[صفحه 27]

گذشته ی خود را فراموش نماید، سنت ها و فرهنگ و تمدن آن نیز مضمحل خواهد گشت، خصوصا آن جوامعی كه در معرض تهاجم ملل دیگر بوده باشد، بدلیل فراموش كردن هویت خویش به سرعت تسلیم ارزشهای دیگران شده، اسارت و بردگی دیگران را به جان می خرد. زیرا چنین ملتی در حیاتی رشد یابنده و بالنده نیست. قلب آن یعنی وجدان عمومی شان مرده است. مردگی ناشی از فراموشی تاریخ علت اصلی اسارت آنهاست. راه احیاء این ملت این است كه برای او تاریخش خوانده شود، اساطیرش را به یادش آورند. تمدنش بازگو و افتخارات انسانی، ادبی و علمی اش را برای او برشمرند تا بدینوسیله از مردگی و خودباختگی بیرون آید. تجدید حیات پیدا نموده در برابر مهاجمین از خود دفاع نماید. بنابراین عرضه ی تاریخ به قلب جامعه موجب احیاء آن می گردد. (توجه شود كه نباید این كار را با ناسیونالیست بازیهای مضحك یكسان دانست، چه اگر احیاكردن جامعه از طریق تاریخ، موجب احساس برتری نژادی و یا برتری طلبیهای دیگر گردید، راه خطا طی شده است.)


صفحه 26، 27.








    1. «احی قلبك بالموعظه... و اعرض علیه احبار الماضین و ذكره بما اصاب من كان قبلك من الاولین و سر فی دیارهم و اثارهم، فانظروا فیما فعلوا و عما انتقلوا و این حلوا و نزلوا» (از وصیت حضرت به فرزندش امام حسن (ع)- نهج البلاغه فیض الاسلام ج 2، شماره ی 31، ص 900).